سرگرمی وبلاگی برای همه |
|||
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 12:26 :: نويسنده : حسین آمیان
شير يه روز تصميم گرفت با نامزدش ازدواج كنه در وسط جشن و در گردهمايي با شكوه شير ها به مناسبت اين واقعه مهم . . موش كوچكي با احتياط زياد راهي براي خودش پيدا كرد و روبروي داماد وايساد و با صداي رسا و لرزان!! گفت " داداش عزيز ازدواج تو رو تبريك مي گم و براي داداش گنده اي مثل تو آرزوي خوشبختي دارم" يكي از شير هاي ميهمان غريد كه" موش فسقلي تو چطور به يه شير مي گي داداش؟" . . موش با احتياط و به آرامي گفت " با اجازه تو داداش عزيز منم قبل از ازدواج شير بودم!!" نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |